:: سال 21، شماره 75 - ( 9-1392 ) ::
جلد 21 شماره 75 صفحات 76-47 برگشت به فهرست نسخه ها
طیف‌های کانونی در تراژدی رستم و اسفندیار
غلامعلی فلاح 1، لیدا آذرنوا2
1- دانشیار دانشگاه خوارزمی ، fallah@khu.ac.ir
2- دانشجوی دکتری دانشگاه خوارزمی
چکیده:   (5653 مشاهده)

کانون روایت در تحلیل شگردهایی که داستان‌پرداز در خلق داستان‌های خود از آن‌ها بهره می‌گیرد اهمیت فراوان دارد. زاویه ‌دید، با درنظرگرفتن بسط معنایی خود در روایات مدرن، منظری است ویژه که راوی به یاری آن مؤلفه‌های زمانی‌ـ مکانی، شناختی‌ـ عاطفی و ایدئولوژیکی ِجهان داستانش را شکل می‌دهد و گاه با تغییر و ایجاد تنوع در زاویه‌های دید و عرضه دیدگاه‌های گوناگون، مخاطب را به خوانش متن فرامی‌خواند و درنتیجه تعامل میان راوی، شخصیت و خواننده، داستان روندی پویا می‌یابد. در داستان «رزم رستم و اسفندیار» راوی با بهره‌گیری از کانون‌های گوناگون و متغیر روایی، صحنه‌ها، حوادث، شخصیت‌ها، کنش‌ها، اندیشه‌ها و احساسات درونی و برونی آنان را به زیبایی و هنرمندانه دربرابر دیدگان ما به تصویر می‌کشد و با غیاب و حضور خود در پاره‌های داستان و درهم‌آمیختن دو شیوه نقل و نمایش، مخاطب را به حضور، ارزش‌گذاری و قضاوت فرامی‌خواند. گاه با روایت داستان از دریچه دید شخصیت‌ها، بر القاء مؤثر و صمیمانه داستان می‌افزاید و از کانون بدون راوی یا از زبان شخصیت‌ها به بیان آموزه‌ها و جهان‌نگری ویژه خود می‌پردازد و درنتیجه زمینه برای طرح و تلاقی آرای گونه‌گون فراهم می‌آید و از این منظر روایت با بسیاری از روایات مدرنِ امروزی برابری می‌کند. تحلیل گوشه‌هایی از این داستان می‌تواند نبوغ فردوسی را در خلق این شاهکار جهانی به نمایش بگذارد.
 

واژه‌های کلیدی: کانونی‌سازی، ژنت، داستان‌پردازی، فردوسی، رزم رستم و اسفندیار
متن کامل [PDF 292 kb]   (1073 دریافت)    
نوع مطالعه: پژوهشي |


XML   English Abstract   Print



بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
سال 21، شماره 75 - ( 9-1392 ) برگشت به فهرست نسخه ها