1- دانشگاه مازندران ، f.baloo@umz.ac.ir 2- دانشگاه مازندران
چکیده: (137 مشاهده)
هایدگر در پی درک معنای هستی، به تحلیل امکانات وجودی دازاین میپردازد و در بین این امکانات به ارتباط زبان و هستی اهتمام ویژهای میورزد. وی، در کنار سخن گفتن/ تکلم، سکوت را نیز یکی از امکانهای زبانی میداند. بنابر باور هایدگر، سکوت زبانی توانایی این را دارد که بسیار گستردهتر از سخن گفتن ِصرف سبب آشکارگی هستی شود. این آشکارگی هستی و نیوشیدن ندای هستی در سکوت به آن خاصیتی تفسیری میبخشد که هایدگر آن را هرمنوتیک مینامد. از آنجا که در میراث عرفانی ما، مولانا جلالالدین در غالب غزلها، از سکوت و خموشی سخن میگوید، نگارندگان این مقاله، بر آنند که در پرتو تلقیای که هایدگر از مفهوم سکوت دارد، میتوان سویههای تازهای از مفهوم سکوت و خموشی را در غزلیات شمس گشود و ویژگی تفسیری و هرمنوتیکی آن را نشان داد. گزارههایی چون: از بیجهانی دازاین تا فنای سالک به معنای عام و پیوند آن با سکوت، از گذار دازاین از موقعیت زبانی تا فنای زبانی سالک به معنای خاص و پیوند آن با سکوت، هرمنوتیکِ سکوت و دریافتِ گفتار اصیل از دازاین تا سالک، سکوت هرمنوتیکی مولانا و دریافت گفتار اصیل، ناظر به این مدعا هستند. مولانا با طرح سکوت اصیل، زمینهای فراهم میآورد تا جان و جهان هستی، به سخن درآید و کاستی و نارسان بودن زبان تدارک یابد و پرده از اسرار عالم برگرفته شود. توجه به وجه هرمنوتیکی سکوت در غزلیات شمس، جستار حاضر را از پژوهشهای موجود متمایز میکند و دستاوردی تازه از جهت پژوهشی در حوزه ی مولوی-پژوهی به دنبال دارد.