زندگی در دوران مدرن با اضطراب، بیمعنایی و یأسی همراه بود که در پایان به تقدیر گریزناپذیر مرگ ختم میشد و این مسئلهای بود که در هنر و ادبیات مدرن مورد توجه قرار گرفته بود. هدایت به دلیل جهانبینی نومیدانه و میل و اشتیاقی که به مفهوم مرگ نشان میداد، تأثیر اگزیستانسیال مرگ در زندگی آدمی را موضوع بسیاری از داستانهایش قرار داده بود. در داستانهای هدایت، اغلب شخصیتها دچار نوعی انزوا، بدبینی، پوچی و رواننژندیهای گوناگونی بودند که در بسیاری موارد به مرگ و خودکشی آنها منجر میشد. در این مقاله کوشیدیم اهمیت اساسی مفاهیم «جنون» و «هراس از مرگ» و کارکرد جنون را در مقابله با هراس از مرگ در داستانهای زنده به گور و سه قطره خون هدایت مورد تحلیل قرار دهیم. یافتههای تحقیق نشان دادند که در داستانهای هدایت، جنون از طریق بیهوده و بیمعنا ساختن زندگی مدرن و تهی ساختن ذهن افراد، مرگ و هراسِ ناشی از آن را به بازی میگیرد و ذهن شخصیتهای داستان را از اضطراب و نگرانیهای اگزیستانسیال رهایی میبخشد و با دست کشیدن از زندگی پیش از مرگ و بهرهگیری آیرونیک از خودکشی، فرد را از هراس مرگ آزاد میسازد.