ضرب المثل ها ابزاری فرهنگی هستند که بخاطر فشردگی زبان و الگوی آوایی و ادبی ویژه، می توانند مقاومت فکری مخاطبان را تقلیل و نوعی خاص از معنا ومفهوم را بر آنها تحمیل کنند. نشانه شناسی فرهنگی ضرب المثل های فارسی، نشان می دهد که تبعیض جنسیتی و تقلیل جایگاه زنان، می تواند ریشه در استانداردها و هنجارهای فرهنگی داشته باشد. در بسیاری از ضرب المثل ها، زنان «دیگری و حاشیه» و مردان «خود و مرکز» تلقی می شوند. این مقاله با روش تحلیلی، توصیفی و کیفی، تعدادی از ضرب المثل های جنسیتی را با تاکید بر نشانه شناسی فرهنگی مورد انتقاد قرار می دهد تا ضمن آسیب شناسی، نشان دهد که تقابل دوگانۀ «مرد» و «زن» چگونه مولفه هایی چون «مردسالاری»، «ازدواج»، «تولیدمثل»، «زیبایی ظاهری»، «اقتصاد مردانه»، «قدرت ذهنی»، «رهبری و مدیریت» و ... را تحت تاثیر قرار داده است و موجب شده تا زن در «حاشیه» و مرد در «مرکز» متن فرهنگ، قرار گیرد. تحلیل نشانه شناختی فرهنگی ضرب المثل ها، نشان دهندۀ این حقیقت است که «زن» بودن، محصول ایدئولوژی مردسالار است؛ تفکری که آگاهانه و یا ناآگاهانه به دنبال آن است تا زن «دیگری» باشد. این تفکر با مراقبت و کنترل پنهان، زنان را از متن اصلی اجتماع کنار و در نهایت به دنبال «انکار نمادین» آنهاست.